من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم از رفتن من باش شــــــــــــاد
از عذاب دیدنم آزاد باش
گر چه تو زودتر از من میـــــــــــروی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفــــهـــــمی درد را
تلخی برخورد های سرد را....
اگه انقدر عجله نمی کردی می فهمیدی که هیچ شکستی درکارنبوده.با همه ی غمگینی مطالب وبلاگت هر روز میبینم و میخونمش
مر۳۰ که وقت می زاری وبلاگمو می خونی.میدونی میگن شکست پلی واسه پیروزیهایه آینده ولی من حاضر بودم قید تمام پیروزیهای آیندرو بزنم ولی الان شکست نخورم..