تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

قصه عشق .

من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست
یه دفعه مثل یه آهو توی صحراها رمیدی
بس که چشم تو قشنگ بود گله گرگ رو ندیدی
دل نبود توی دلم تو رو گرگها نبینن
اونا با دندونای تیز به کمینت نشینن
الهی من فدای تو چیکار کنم برای تو
اگه توی این بیابونا خاری بره به پای تو
یه دفعه مثل پرنده قفس عشق رو شکستی
پر زدی تو آسمونا رفتی اون دورا نشستی
دل نبود توی دلم گم نشی تو کوچه باغا
غروبا که تاریکه نریزن سرت کلاغا
نخوره سنگی به بالت پرت نشه فکرو خیالت
من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست
یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون
سیل بارون و تگرگ میومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت
که یه وقت خیس نشه یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ نریزه از تو یه برگ
من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی
اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی
آره پروانه شدم تا پرام سوخته شه
تا آتیش دل تو به دلم دوخته شه
که بسوزه پرو بالم که راحت بشه خیالم
دارم از تو مینویسم تو غم داره نگات
اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات
اینقدر میگم تا خسته شم با عشق تو شکسته شم
من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست

به یاد تو روزی هزار بارگوش میکنم جوجویه قشنگم.

چیزی نمونده بیای 

 

  ... و تو                      نمی دانی

 

     در این

 

    شبهای تنهایی

 

   من چگونه                 تو را

 

    و تنها تو را                                     می خوانم 

 

دوست دارم جوجوووووووووووووووووووووو

امشبم را با تو خلوت می‌کنم
با خیالت باز صحبت می‌کنم

با تو آرامش فراهم می‌شود
با تو حتی غصه هم کم می‌شود

با تو ، با آرامش مهتابیت
با تو و با خنده‌های آبیت!

با تو ، با مهتاب چشمان ترت
با تو و چشمان از گل بهترت

امشبم را با تو خلوت می‌کنم
لحظه‌ها را با تو قسمت می‌کنم

با تو من از آسمان آبی‌ترم
با تو حتی از خودت عاشقترم!

گرمی چشم تو آبم کرده است!
آتش عشقت مذابم کرده است

بوی تو پیچیده لای دفترم
لابلای بیتهای آخرم!

در میان آینه زل می‌زنم
تا شب چشمان تو پلک می زنم

چشمهایت بیقرارم کرده‌اند
در خیالت ماندگارم کرده‌اند

چشمهایت روشنای نوبهار
چشمهایت بیقراری ، انتظار

چشمهایت قبله چشم ترم
آخرین مأوا ، تمام باورم

در نگاهت زندگی را خوانده‌ام
با خیال چشمهایت مانده‌ام
* * *
چشمهایت را به رویم باز کن
لحظه عشق مرا آغاز کن

*

*

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی

گل های باغ می آورد،

" دلم برای کسی تنگ است که همچون کودک معصومی
 دلش برای دلم می سوخت

 و مهربانی خود را نثار م میکرد..."

دلم برای تو تنگ است.

Happy valentine

۲۵ بهمن ۱۳۸۵ رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.خیلی روز قشنگی بود خیلی.

راستی اصلآفکرشو میکردی یه همچین جایی هم دیگرو ببینیم.

دگم بازم بهونتو میگیره از با تو بودن که سیر نمیشه... برگرد دیگه

جوجو بیشتر از تمومه دنیا ،بیشتر از هر چیزی دوست دارم

 

دست گلت درد نکنه به نی نی میگم شما واسش اینو گذاشتین.

 وقتی سرماهایم را با گرماهایت مینوازی و وقتی صدایم می‌کنی... وقتی میایی...

وقتی انگشتانم از خوشحالی در دستهایت می‌رقصند......

 در گوشت زمزمه می‌کنم... من به خوبی می‌دانم....  من خوشبخت ترینم.

خوشحالم که هستی... همیشه باش  گلم............ همیشه

پیامهای زندگی..

عشق کتابی دریک کلمه .( ام . اف . تاپر)

 چیزی راکه به آسانی به دست آورید ، به ضررتان تمام می شود. ( ژان آنوی )

 اگرگزنه را باقلبی حساس دردستانتان بگیرید، نیشتان می زند و به دردتان می آورد. ولی اگرآن را محکم واستواربگیرید، به نرمی ابریشم می

شود .( آرون هیل )

به نکات مثبت خود بیشتراهمیت دهید ومنفی ها را حذف کنید . ( جانی مرسر)

عشق به تنهایی ، هرچیزسنگین را سبک میکند.( توماس . ا. کمپیس)

هرجا خواسته ای باشد راهی هم هست .

آنچه مرا ازپای در نمی آورد مرا قوی ترهم میکند . (نیچه )

کسی که صبورباشد ، میتواند آنچه را می خواهد بدست آورد. ( بنجامین فرانکلین )

 

 

 

تو نه خوابی نه رویا ...  .

                                                     تو... خود ،خود زندگی هستی

من از پشت شب های بی خاطره

من از پشت زندان غم آمدم

من از آرزوهای دورو دراز

من از خواب چشمان نم آمدم

تو تعبیر دنیای نادیده ای

تو نوری که بر سایه تابیده ای

تو یک آسمان بخشش بی طلب

تو بر خاک تردید باریده ای

تو یک خانه در کوچه ی زندگی

تو یک کوچه در شهر آزادگی

تو یک شهر در سرزمین حضور

تویی راز بودن به این سادگی

مرا با نگاهت به رویا ببر

مرا تا فرا سوی فردا ببر

دلم قطره ای بی تپش در سراب

مرا تا تکاپوی دریا ببر

اینا واسه خودمه... هه هه

تو عزیزی واسه کویر قلبم مثل یه رود...


کاش کسی بیایید... کاش کسی بیایید که از هجرت هیاهو بگوید ازسکوت... دانه های کبود و خشک خاک را رنگ سبز بزند ای کاش کسی بیاید که آبی باشد مثل دریا آشنا مثل رویا کسی که ندیده باشم نه به چشم، نه به خواب، نه به رویا کسی که مثل تو باشد ساده، باران خورده و خیس و من سالهاست به انتظار آمدن او لحظه های سرد و ساکت روزگارم را حتی با باران هم قسمت نکرده ام....
منتظرم با یک دنیا امید می دانم که میایی

در کوچه های تنهایی رنگی از خون مردگی کشیده اند..

چرا..............؟

می خواهم خاک امید بپاشم.


السلام علی الحسین وعلی علیی بن الحسین و علی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین.

یا حسین کمک کن تا ابد به تو عاشق بمان
این شهادت بر همه تسلیت .
یا حسین حاجت همه رو بده در آخر حاجت من......

غریب حسین جان

 

از رفتن های بسیار نمی هراسم

از پیمودن راه های طولانی

و ایستادن پشت چراغ های قرمز طولانی خسته نمی شوم!

هرگز

اگر مقصد تو باشی

وقتی از سرمای تنهایی می لرزم

حتی اگر نگاهت بر نگاه من نرقصد

باز هم چشمانت را دوست دارم...!

شاید این جمعه بیاید..

 

بیا

بیا و در همین دیار عشق و در همین قلب خسته بمان.

من تحمل این دوری و فاصله را ندارم ..

سلام خوبی ؟نمیگم جات خالی چون خیلی سردم بود.ولی
دیشب وقتی مثل همیشه با یاد تو می خواستم بخوابم..بخوابم با انبوهی از دوست داشتنها و محبتهای بی دریغم نسبت به تو....

آرزو کردم بیای تو خوابم ولی نیومدی...
 امید وارم بدونی که چقدر دوست دارم، به اندازه یک عشق بزرگ وصف نشدنی و به وسعت بی کران دریاها و به لطافت و پاکی قلبت
و به استواری خواستنهای زیبای بی کران قلبم.
 و  کاش می تونستم بگم که تنها احساس نیست ، تنها دوست داشتن نیست، بلکه بیشتر از اینها و بیشتر از گفتن است......
دوست داشتنی که آن را نمی تونم توصیف کنم و احساسی که با بی آلایش بودنش و با بی ریا بودنش  و با بی کس بودنش و با بی تجمل بودنش، حاضره همه هستیش رو به تو هدیه کنه
امروز وقتی بهم زنگ زدی باور نکردم که خودت باشی ،یه لحظه شوکه شدم، دلم برای شنیدن صدات ، حس کردن احساست تنگ شده بود. کاش اینجا بودی تا از نزدیکبهت میگفتم.
یک لحظه
یه زنگ
یک حالت خاص
یک کلمه
بله خوبم ...
تو خوبی ؟

با تو باشم بهترم
حس امروزخیلی قشنگ بود خیلی ...  .

...

در امتداد لحظه ها.....
میان بغض، سکوتی از جنس فریاد است

*******
شاید یک نفر هست که مرا میفهمد
رنگ زرد گلستان مرا میفهمد
دلم از تشنگی عشق کویری شده است
شاید دلش حسرت باران مرا میفهمد
یک نفر هست که خودش سبز ترین خاطره هاست
شاید غم زرد گلستان مرا میفهمد
شاید یک نفر هست که همیشه صمیمانه و سبز
غزل بی سر رو سامان مرا میفهمد
شاید... .
                         شاید... .
                                                   شاید... .
اما
ایمانم رو از دست نمیدم وقت طلوع میرسد
وقت طلوع... ؟

 

 

جاتون خالی پُفیلا میخورم   .... یکی تو..یکی بازم تو ... یکی تو ...همش ماله تو...


فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان ،امام حسین (ع)را به همه تسلیت میگم.
انشاء الله که تو این مدت یه خدمتی بکنیم و حاجتمون  رو از آقا بگیریم.

 

 


راستی امتحان امروز که خداروشکر رضایت بخش بود.

تو...

تو آبی هستی مثل آسمون می خوام تا آخر عمر سر به هوات باشم.

 

میرم بخوابم بازم بیا...

 

با توکل به خدا تا اینجا امدم بفیه راه رو هم با توکل به خودش که بهترین معشوق عاشقاس ادامه میدم

مطمئنم خودش کمکم میکنه

    

دلم واسه یه بارون حسابی تنگ شده واسه خیس شدن

زیر بارون واسه تو دعا کردن چه قدر قشنگه...  .

Click Here

اول شیفت رو بگیرید بعد کلیک کنید.

دلم می خواد گریه کنم...

سلام خوبی؟

می خواستم بیام کلی درد دل کنم

ولی...

ولی اشکام یه پرده کشیدن رو چشمام که هیچ چیزُ نمیبینم

فقط دارم تورو تصور می کنم.

حالا فقط اینو بگم که

تا وقتی که زندمُ نفس میکشم منتظرت می مونم

و فقط با امید امدن تو و رسیدن به تو زندگی میکنم

تا بی نهایت دوست دارم.

سلام وحید جان خوبی

از همه معذرت می خوام این چند روز نبودم . قصد نداشتم بازم بیام بنویسم..

ولییییییی..............

ممنون.آهنگ قشنگی بود متحول شدم.

حالا منم یکیُ در جواب برات می زارم بیا گوش کن..

بزار آپلودش کنم....

ببخشید آهنگام کیفیت ندارن مجبورم با کیفیت پایین بزنم .

 اگه با کیفیت بالا بزنم هجمشون زیاد میشه..

فقط لطفآ با دقت و تا آخر گوشش کنین.

رضا جون از تو هم به خاطر همه چیز ممنونم.به دوستایی مثل شما افتخار میکنم.

میدونی هنوز نشده که وقتی کسی به هر دلیلی منو میرنجونه

واسه یه بارم شماها بگین ازش انتقام بگیر یا اینکه تلافی کن.

یا اینکه بگین اذیتش کن. همیشه گفتین حتمآ اون طرفم دلیلی داشته

دوست خوب یعنی همین

همتونُ دوست دارم قربون همتون..

وحید..رضا..علی..مجتبی..مسعود..پیام..حسین..اشکان..عباس..و بقیه دوستایه گلم........

قابل شمارو نداره

 لطفآ کلیک کنید.

 

چه زود ؟

 

سلام... سلامی که یکم بوی خداحافظی میده...

آره... خداحافظی ... خداحافظی از جمع شما... تازه داشتم بهتون عادت میکردم ، ولی چاره چیه باید برم ...

کوله بارم رو بستم ... عازم سفرم ... سفر به چزابه ...

بابا حالا نمیخواد گریه کنید.. شاید خدا خواست زود برگشتم....

خوب دیگه چی میشه کرد این گوسفندی که دم خونه همه بع بع میکنه.مثل همیشه دوست دارم فقط خوش باشی .....

اومدم از همه خداحافظی کنم و برم ... همه اونایی که خیلی ازشون دور بودم ولی مثل نزدیک ترین دوستم بودن...

همه اونایی که خیلی بهم نزدیک بودن ولی .......
یه معذرت خواهیم بده کارم واسه اینکه نظرهاتونو من تایید نمیکردم.آخه میدونید من این وبلاگ واسه کسی که خیلی دوسش دارم درست کردم.و فقط نظرهای اونُ تایید میکردم
تو این مدت خیلی از آدمها رو شناختم ...دوست .... دشمن .... همدم... همراز... هم گریه ... بگذریم از این حرفها که اگه بخوام بگم شاید بشه صدتا کتاب ، که هر صفحه اش سوز دلم و هزار درد بی جواب.....

خلاصه.. بگذریم... از همه ممنونم که تو این مدت خیلی بهم کمک کردن تا تلخ ترین و شیرین ترین تجربه های زندگیم را حس کنم .....

از همه اینا که بگذریم یکی هست که واقعا از ته دلم دوستش دارم ....همونی که همیشه و همه جا باهام بود ... من خیلی بدی بهش کردم ولی از همه بدیهام گذشت..... ترکش کردم ولی اون هیچ وقت تنهام نذاشت ...

آره... منظورم خدای بی همتاست... خدایی که به درگاهش همه گناهکاریم ولی همه رو میبخشه...

خدایی که همیشه و همه جا بهم کمک کرده ولی من کور بودم و هیچ کدوم رو ندیدم....  ...

به همون خداوندیش قسم هیچ دستی که به سمتش دراز شده رو خالی برنمیگردونه...شاید بعضی ها بگن " من که هرچی خواستم بهم نداده" ...این عده از آدمها تو زندگیشون غرق شدن و چشماشونو بستن ..هیچی رو نمیبینن ...

یه لحظه چشماتو باز کن ... چی بهت نداده ... همه چی داده  ولی ما خودمونیم که نتونستیم بگیریم ، یا اگر هم گرفته باشیم عرضه نگه داشتنش رو نداشتیم ....

خود من ... به جرأت میتونم بگم بیشتر چیزهایی که بهم داد نتونستم نگه دارم...یه چی ازش خواستم بهم داد ، یه چیز خیلی بزرگ ولی من گمش کردم ... دوباره عاجزانه ازش خواستم .. چه شبها که به خاطرش اشک ریختم ...
شاید صدامو بشنو بازم بهم لطف کنه و اون بهم بده ...........

نمیخوام زیاد سرتون رو درد بیارم ... فقط میخوام مثل یه برادر کوچیک یه حرفی بزنم .. اونم اینکه ، هیچ وقت و هیچ جا خدا رو از یاد نبرید که خیلی ضرر میبینید ....

با توکل به خدا تا اینجا امدم بفیه راه رو هم با توکل به خودش که بهترین معشوق عاشقان است ادامه میدم.....

ببخشید من بلد نیستم خوب حرف بزنم در آخر هم اینارو بگم و برم :

 

خدا رو میخوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام

خدا رو میخوام نه واسه مشکل و حل غصه هام

خدا رو دوست دارم نه واسه جهنم و بهشت

خدا رو میخوام اما نه واسه زیبا و زشت

خدا رو میخوام نه واسه خودم که باشم یا برم

خدا رو میخوام نه واسه روزهای تلخ آخرم

خدا رو میخوام نه واسه سکه یا سکو و مقام

خدا رو میخوام که فقط تورو نگه داره برام

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تورو بهم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن رو یادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقها رو خیلی دوست داره

خدا رو دوست دارم چون عاشقو تنها نمیذاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه هواسش با منه

خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند میزنه

خدا رو دوست دارم واسه اینکه من با تو بمونم

خدا رو دوست دارم چون که میدونه من عاشق توام

نمی دونم کی بر میگردم .میخوام برم خودمو بهتر بشناسم
ولی اگه قرار باشه برگردم با کلی تغییر بر میگردم.جوری که بهم اعتماد کنی و بتونی بهم تکیه کنی
جوری بر میگردم که مثل یه کوه استوار باشم با روحیه ای نشکستنی.اگه اینجوری برگشتم دیگه هیچ وقت نمیرم.
قول میدم.
ولی اگه نتونستم...نمی دونم چی میشه..........
ولی هیچ وقت فراموشت نمی کنم قسم می خورم
اگه تو هم دوست داری همین طوری که می خوای برگردم از خدا بخواه کمکم کنه
ازش می خوای؟


  اینم یه شعر از رضا صادقی عزیزم که خیلی دوسش دارم

میدونم برات عجیبه این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دستات بدون حتی نوازش
میدونم واست سواله واسه تو گریه دردم
میگذری از من و میری اما باز من برمیگردم
میدونم برات عجیبه من با اون همه غرورم
پیش همه بدی ها چطوری بازم صبورم ....
میدونم واست سواله که چراپیشت حقیرم
میگذری از من و میری باز سراغت رو میگیرم
به جون ستاره هامون تو عزیزتر از چشمامی
هرجا رفتی هرجا هستی تا ابد توی صدامی

تورو محض لحظه هامون نشه باورت یه وقتی
که دوستت ندارم.. اینو  به خدا گفتم به سختی


تاهمیشه صادقانه دوست خواهم داشت
خدا نگهدار

عید سعید غدیر خم بر شما و خانواده ی محترم مبارک...  .

 

 

سکوتی  بلند تر از فریاد....

 

        

یه سوال؟

به حرف گربه سیاهم بارون میاد !!!!!!! میدونستید ؟

 

سکوت مطلق

خیلی وقته همه شبهام یلداست ........ تاحالا بهت گفته بودم ؟

ولی خیلی خوبه میدونی تو شب اگه هم نخوای یه سکوت خاصی حکم فرما میشه.

میتونی صدای قلبتو هم بشنوی که باهات حرف میزنه.

میتونی کلی رازو نیاز کنی ..میتونی دعا کنی....

میتونی چشماتو آروم ببندی چیزایی که دوست داریُ تصور کنی

میتونی کلی به چیزایی که تو ذهنته فکر کنی...بری اون دور دورا

واااااااااااااای چه حس خوبیه.میتونی بیشتر خودتو بشناسیییییییییییییییی

سکوت شب  =  یه آرامش وصف نشدنی .......................

راستی چرا من خوابم نمیبره باور کنین نارنگی هم زیاد میخورم بی فایدس..

یادمه یه روز بهم گفت اگه نمیتونی بخوابی قبلش نارنگی بخور...خوب میخورم

اگه همه مثل من نارنگی بخورن با کمبود نارنگ مواجه میشیم..

بگذریم ...............................

 

دردم از یار استُ درمان هم نیز از...........؟

چیه چرا اینجوری نگام میکنی خوب اگه درمونو بلدی بزارش تو جای خالی ....!!!

جمله کامل شه خوشحال میشم

 

 

؟

سلام

الان که من دارم اینارو می نویسم حتمآ خوابی.خوب بخوابی شازده خانوم

 می خواستم یه چیزی بگم یادم رفت الان میگم.

میدونی  یه زندگی آرومُ خوب  پیش رو میبینم.

اینقدر نزدیک که می تونی راحت ببینیش جاده ی صافُ خوبیم داره.

فقط....

فقط چون تا حالا کسی از این جاده رد نشده و من همیشه تنها بودم ....

احساس میکنم جاده یخ زده ....

تنهایی می ترسم ازش رد شم آخه لغزندس .....

میفتم..تنهایی رد شم حتمآمیفتم..

کمکم میکنی؟

کمکم می کنی گامهامو استوار تر از همیشه تو این جاده بردارم؟

دستمو میگیری نیفتم ؟

 ؟

 

میدونی دوست دارم؟

مهربانی را در نگاه کودکی دیدم که آبنباتش را به دریا انداخت تا آب دریا هم شیرین شود

*******

انگشتان نرم و پر طراوت باران که به شیشه پنجره اتاق می‌خورد از آن حالت خلسه بیرون می‌آیم

پشت پنجره می ایستم و به خونرنگ پهنه آسمان و اشکهای ناب که با سخاوتی وصف ناشدنی

 بر گرده زمین می‌ریزد چشم می‌دوزم دستم را ستون چانه کرده و به رازهایی می اندیشم

که شب پرده‌دار آن است رازهایی که شیطنت‌های من لایه ای به روی آن کشیده تا احدی از آن بویی نبرد.

 

یلدایم از چیزی تهی بود
زیرخاکی‌های وجودم را زیر و رو کردم
در بساط بی‌بساطی‌ام چیزی نیافتم
جز انار خشکیده و بی‌طاقت تنهایی
بر طاقچه کهنه دلم
غبار دلتنگی از چهره رنگ پریده‌اش زدودم
و به آستان نگاهم سپردمش…
نگاه کن برایت انار آورده‌ام
.........

کاش واسه دوست داشتنم یه حدی وجود داشت.اخه بینهایت یعنی چه قدر ؟

همیشه ارزو میکنم که کاش می شد تمومه حرفاواحساس ادمهارو از نگاهشون فهمید.

بعضی ها میگن عشق یه احساس واقعی که معنی دوستاشتن زیر مجموعه ی از این احساس هاس

ولی من میگم عشق وجود نداره و اون چیزی رو که ما بهش میگیم عشق همون احساس دوستاشتنه

یه عاشق برای معشوق شاید هر کاری بکنه ولی وقتی به مانعی برخورد کنه سرد میشه

بهتره بگم تا حالا این احساس فدا شدن برای معشوق رو تو کتابهای شعر و داستان های غیر واقعی از عشق شنیدم.

ولی تو دوستاشتن آدم برای طرف مقابل می جنگه تا بهش برسه

با این حرف موافقم برای همین من به عشق اعتقاد ندارم.

 چون آدم برای رسیدن به چیزی که دوسش داره باید با مشکلات  بجنگه.

مگه میشه آدم چیزی رو که این همه براش مهمه و با تمامه وجود دوسش داره رو بدون زحمت بهش برسه.

اگه آدم واقعآ کسی رو که دوست داره و براش مهمه.. بایدبه خاطر اون از خیلی از چیزهایه دیگشم که براش مهمه بگذره.

میدونی اگه  تمومه دنیارو داشته باشی ولی اون کسی رو که دوسش داری رو نداشته باشی ...هیچی نداری.

همیشه احساس تنهایی میکنی.همیشه تو وجودت یه جای خالی احساس میکنی که با هیچ چیزه دیگه ای پر نمیشه.

و تا وقتی که زنده ای هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه جایی اونو برات بگیره.

فقط اونی که دوسش داری میتونه......فقط اون

 

 

امید

 

از گابریل گارسیا مارکز می پرسند اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چی می نویسی؟
 می گه 99 صفحه رو خالی می ذارم.صفحه ی آخر سطر آخر می نویسم امید آخرین چیزی است که می میرد

شنیدین می گن یه سری از آدما ایده آلیسم هستن این یعنی چی ؟ به چه کسی ایده الیسم میگن؟


الکساندر دیانون تو کتاب رویاهای خودش میگه ایده آلیسم کسی که همیشه به آینده امید واره و برای اون برنامه ریزیه منظمی داره توی بدترین شرایط به بهترین چیز ها فکر می کنه.
 
سهروردی میگه آرزو وتلاش رسیدن به خواسته ها رو میگن امید هر چی این آرزو دور تر و تلاش بیشتر باشه فرد امید وار تره.


نظر شما چیه؟به نظر شما امید چیه؟شما آدم امید واری هستید؟