بعدازمرگم به سرقبرم بیا مبادا از گورستان خلوت وحشت کنی، زیرادر آنجاقلبم آرام خفته است
مبادا اشک بریزی زیرا چشمان من همواره با تواشک خواهد ریخت
هرگاه شمعی رادرحال سوختن دیدی مرا به یاد آور
هرگاه ترانه ی غم انگیزی شنیدی آنرا به یاد من زمزمه کن
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است،
غمی نیست.
همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست
هر جا که باشی به یادت خواهم بود.