رویاهایم را به من برگردان
اگر کسی تو را با تمام مهربانی هایت دوست نداشت دلگیر مباش
تو با تمام مهربانیهات زیبا ترین معصوم دنیایی
من خدایی را میشناسم که ابر رحمتش را به زمین و زمان باریده
اما یکی سپاسش میگوید و هزار نفر کفر
چرا میپنداری باید تو را بهتر از خدا قدردانی کنند
پس نرنج از ناسپاسیشان
و برای شادیشان بکوش
با مهربانی روحت ارام میگیرد
تو با مهرت بال و پر میگیری
خوبی دلیل جاودانی تو خواهد بود.
از ولایت ساده ی چشمان من
تا شهر پر دروغ دل تو فاصله بسیار است
در خواب دهکده ی من علف هرز نمیروید
اما ... .
کابوس شبهای تو از چشمان هرزت میگوید
من نقش یاس نگاهم راه به زمین میدوزم
اما تو نگاهت را به هر چیز و هر کس.
کی بیدار خواهی شد؟
شته هایی که آرام آرام شاه توت دلت را میخورند
آخرش یک روز یک جا آبرویت را میبرند.