تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

 

پیامبری از کنار خانه ما گذشت 

باران گرفت 

مادرم گفت چه بارانی 

پدرم گفت بهار است 

و ما نمیدانستیم باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است 

کاش میدانستیم هر روز پیامبری از کنار خانه ما میگذرد 

کاش میدانستیم بهشت همان قلب کوچک ماست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد