-
سلام........
پنجشنبه 14 دیماه سال 1385 11:49
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملافه سفید پاکیزه ای که چهار طرفش زیر تخت بیمارستان رفته است ، قرار میگیرد و آدمهایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم میگذرند . آن لحظه سر انجام فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار دلیل دانسته و ندانسته ، زندگی ام به پایان رسیده است . در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 دیماه سال 1385 09:43
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می کند اما....... هرگز فراموش نکن بیاد داشته باشی آنچه را که شادمانت می کند ****************************************** یک نصیحت: مواظب خودت باش یک خواهش: اصلاً عوض نشو یک آرزو: فراموشم نکن یک دروغ: تورو دوست ندارم یک حقیقت: دلم برات تنگ شده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 دیماه سال 1385 10:53
اینم هدیه کریسمس کلی بخندین .
-
اُمدی به زندگی خوش اُمدی........
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 00:12
روزی که به دنیا امدی بارون میومد آسمون ابری نداشت. این فرشته ها بودن که گریه میکردن چون یکیشون کم شده بود. آسمان دلت... پاک..آبی ..بیکران تو منتهای خوبی هستی شک ندارم من سرشار از توام،فقط همین تقدیم به کسی که به اندازه ی تمومه عاشقانه های روی زمین است برای کسی که به رنگ آبی دریاهاست برای کسی که آفتاب مهرش هیچگاه در...
-
....
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 12:41
خدایا نزار دعا کنم که از دشواریهاوخطرها در امان باشم بزار دعا کنم در رویارویی با انها بی باک وشجاع باشم. تسکین دهنده ی همه دردام تویی اگه دردمو تسکین نمیدی توان چیرگی بر آنهارو به من ببخش. خدایا به همه اونایی که محتاجن کمک کن اگه منم لیاقنشو دارم به منم کمک کن میخوام تموم غموغصه هامو این دور روزه فراموش کنم همشونو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 دیماه سال 1385 22:58
شمارش معکوس شروع شد... . بالاخره یه بهونه واسه رقصیدن پیدا کردم......... ******** عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه... زندگیم با بودنت درست مثل بهشته...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 دیماه سال 1385 09:16
انتظار برایه تو و رسیدن به تو شیرین ترین و بهترین هدیه ای که خدا نصیب من کرده. میدونی که بی تو میمیرم ........ میخوای مردنمو ببینی ؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1385 23:39
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال میشی برام...
-
تنهای
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 20:29
نمیدونم چرا دلم گرفته.دوست دارو لابه لایه این بارونا یه دل سیر گریه کنم دوست دارم اینقدر به آسمون و ابراش نگاه کنم تا هم رنگ تنهاییام بشن اینقدر نگاه کنم تا شکل دلتنگیام بشن اینقدر که اونا هم هوس گریه کنن در خلوت یلدایی دلم به همه چیز فکر میکنم دلتنگیام،تنهاییام به تو .....و فقط گریه میکنم چششمامو میبندم و تو آینده...
-
...
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 12:42
عروس خانم دوشیزه .......jan آیا وکیلم شما را به مهر : گوگل عدد سکه بهار آزادی / یک وب کم / سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام / یک مودم DSL / اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح! / LCD و شمعدان / یک هدست بی سیم / چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده ... / پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج ... به عقد دائم آقای...
-
مشکی پر رنگ .......
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 17:49
در کوچه باغ تنهایی پشت پرچین احساس تا مرز رویش نیلوفرها همه جا آواز بی رنگی است و آبستن توست نیلوفری که الهه عشق را مادر است چشم جاری رودها تو را التماس میکند پرستوها تورا جستجو میکنند و مادر خسته است در کوچه باغ تنهایی پشت پرچین احساس صدایی به گوش میرسد ... از مرز رویش نیلوفرها کریشنا , بودا , و این بار تو !!! و من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 دیماه سال 1385 22:50
کفتر کاکل به سرم , طوقی ناز پاپری گردن بلند چش سیاه , قشنگ نوک خاکستری دم چتری سینه کبود , پر حنایی مو فکلی قربون بق بق بقوهات , پاهات سفید مخملی گشنته ؟ آب و دون می خوای ؟ وسعت آسمون می خوای ؟ می خوای که ملّق بزنی ؟ یه جفت همزبون می خوای ؟ این آسمون , این آب و دون , اگه قبولم بکنی منم یه یار همزبون ببین منم یه کفترم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 دیماه سال 1385 10:31
هر چیزی که تو را به یاد من میاورد زیباست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 دیماه سال 1385 23:44
بس شنیدم داستان بی کسی ... بس شنیدم قصه دلواپسی ... قصه عشق از زبان هر کسی ، گفته اند از نی حکایتها بسی ... حال بشنو از من این افسانه را ... داستان این دل دیوانه را ... با تو خاطره هایم تازه می شوند هر روز هر شب با تو شعرهایم تازه می شوند در این سکوت دلتنگ با تو - فقط با تو - معنا میگیرد زندگانی پوچ من با تو - تنها با...
-
لیلی کوچک من.....
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 21:12
تا تلاقی تمام خطوط موازی منتظرت می مانم. لیلی کوچک من......نانازم عاشقانه،عارفانه،بی بهانه، خالصانه،باصداقت،بی نهایت،تا قیامت دوست دارم. بیشتر از همه ی دنیا.......... لطفا متن زیرو تا 24 ساعت دیگه نخون . . . . . ناناز نخون دیگه !!!! . . . . پس یادت باشه من اولین کسی بودم که برات آرزو کردم که شب یلدا بهت خوش بگذره و از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 23:48
وقتی دلم می خواد از غصه و تنهایی بشکنه تو رو به یادم میارم که تو دلم یه کلبه ساختی.اون وقته که دلم دیگه فکر شکستنم نمی کنه. الان که تو کنارم نیستی درد دلمو به کی بگم؟به کی بگم که دلم همش بهونتو میگیره ؟ تو هوای زنده بودن منی،شعاره اگه بگم ستاره هارو از آسمون واست می چینم و یا خورشید رو با شبات آشتی میدم.شعاره اگه بگم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 10:16
راز سکوت را نم نم اشک می داند و غم تنهایی عشق را خلوت شب میداند خدایا شکرت که غم را آفریدی ، درد را آفریدی ، دلتنگی را آفریدی ، اشک را آفریدی چرا که اگر همیشه می خندیدم و شاد بودم تو را از خاطر می بردم این واقعیت است ؛ من انقدر نمک نشناس هستم که تنها تو را در غم هایم صدا می کنم چرا که شانه هایم توان تحملشان را ندارد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 آذرماه سال 1385 19:42
نمیدونم گریه ی من قشنگه یا تو دلت هی برای چشای نمناکم تنگ میشه ؟ ! کاش در امتداد سکوتم؛ فریادهای عاشقانه ام را میشنیدی.... کاش در ورای لبخند م غم انگیز ترین نگاهم را میدیدی...... کاش باور می کردی تا ابد در قلبم جای داری! فقط کاش میدانستی که جز تو از خدا دیگر هیچ چیز نمی خواستم! برایم کافی بود اگر می دانستی.....
-
تنهایی....
شنبه 25 آذرماه سال 1385 22:23
یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم . سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده...
-
بگذار.........
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 22:47
بگذار آن باشم بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد ماند بگذار آن باشم که با صداقت با تو درد دل میکند و با یکرنگی و یکدلی زندگی میکند. بگذار آن باشم که دیوانه وار در شهر نام تو را فریاد میزند و آن باشم که برای عشقت جان خواهد داد بگذار همانی باشم که در شادی هایت میخندد و در غم هایت با تو شریک است. بگذار کسی...
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 23:28
باز باران بی ترانه گریه هایم عاشقانه می خورد بر سقف قلبم یاد ایام تو داشتن می زند سیلی به صورت باورت شاید نباشد مرده است قلبم ز دستت فکر آنکه با تو بودم با تو بودم شاد بودم توی دشت آن نگاهت گم شدن در خاطراتت بچه ها شوخی شوخی سنگ میزنند وگنجشکها جدی جدی می میرند آدمهاشوخی شوخی زخم می زنند و قلبها جدی جدی می شکنند وتو...
-
مهم نیست....
جمعه 17 آذرماه سال 1385 12:58
هر چه میخواهند فکر کنند من تو را دوست دارم. نمیترسم اگر نگاهی ما را کنار هم ببیند هر چه میخواهند اخم کنند میدانم که تو هستی و به همه دنیای من لبخند میزنی. هر چه میخواهند سرد باشند خوب میدانی که دستان گرم تو مرا بس است. هر چه میخواهند بکنند قلبهای من و تو آنچنان به هم گره خورده که با هیچ تبری قطع نمیشود. هر چه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 23:26
بازم کجا رفتییییییییییییییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟
-
فقط ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 15:31
قسم به عشق ،به انتظار،به پنجره! قسم به شب،به آسمان،به باران قسم به تو، به عشق تو، به مهر تو! هرگز به جاده تردید گام نخواهم گذاشت... نگاهت را به من بسپار! امانتی هایت را کنار رازقی های دلم، در جنگل احساسم و در کلبه عشق پنهان کردم...! تو می دانی نگاهت به بهانه نفس کشیدن من است به من بنگر! هر بار که مهتاب را به من ترجیح...
-
عشق........
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 00:28
عشق یعنی خاطره عشق یعنی همدم بی کسی ها عشق یعنی آنکه اسمش تو قلبم می مونه عشق یعنی دقیقه ها را شمردن عشق یعنی زیر حسرت شقایق با چشمای خیس و گریون بری تا نبض دقایق عشق یعنی گذشتن از اگرها عشق یعنی رسیدن به خو ن و جگر ها عشق یعنی چشمات و ببندی تا غیر اون کسیُ نبینی ...
-
گپ خودمونی..........
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 21:36
عشق در یک لحظه پدید میاد و دوست داشتن در امتداد زمان واین اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن اگه کسی با تو هم عقیده نیست وکاری رو که تو علاقه داری اون دوست نداره به این معنی نیست که خود تو رو هم دوست نداره وقتی اتفاقی می افته گریه نکن.زیرا دیگه تموم شده و اون اتفاق افتاده...پس بخند... سعی کن پیشرفت کنی ولی فراموش...
-
سلام
شنبه 11 آذرماه سال 1385 11:47
سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله . امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز نشسته ام و با خودکار بل این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می ماند، هنگامی که از من جدا شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 20:59
هیچ وقت رازت روبه کسی نگو وقتی خودت نمی تونی رازت رو نگهداری از دیگران چه انتظاری داری . ( باربارا دی آنجلیس )
-
مرگ.....
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 22:25
بعدازمرگم به سرقبرم بیا مبادا از گورستان خلوت وحشت کنی، زیرادر آنجاقلبم آرام خفته است مبادا اشک بریزی زیرا چشمان من همواره با تواشک خواهد ریخت هرگاه شمعی رادرحال سوختن دیدی مرا به یاد آور هرگاه ترانه ی غم انگیزی شنیدی آنرا به یاد من زمزمه کن اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 آذرماه سال 1385 14:06
نگاهت در زلال آب پیداست حضور فصل باران با تو زیباست چگونه با دوبیتی از تو گویم سزاوار نگاهت بیش از اینهاست. ************** کجاییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟